کد مطلب:33338
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:23
منظور از شناختهاي «اِشراقي» چيست و اصولا آيا چنين شناختهائي وجود دارد؟
گروهي از بررسي كنندگان در مسائل معرفت و علم، منكر شناختهاي اشراقي شده و گروهي ديگر از درك آن، اظهار ناتواني نمودهاند. بدون اينكه آن را منكر شوند. گروههاي فراواني از ارباب اديان و عرفاء و حكماء و رياضتكشان و آن دسته از اخلاقيون كه ريشههاي اخلاق را در سطوح عميق شخصيت ميجويند، كه به قول ابن سينا و شهابالدين سهروردي (شيخ اشراق) رو به عالم ماوراي طبيعت است. حتي بعضي از روانشناسان و محققان در وضع رواني انسانها نيز چنين شناختي را تأييد كردهاند. به هرحال عدهاي از عظماي معرفت و پيشتازان علم و آگاهيهاي بشري از وجود شناختهاي اشراقي اطلاعات قابل اهميت به دست ميدهند. به عنوان نمونه مولانا جلالالدين با آن همه علمگرايي و روش عقلاني و منطقي و حسي در شناخت واقعيات كه او را در رديف اول متفكران قرار ميدهند، در مواردي فراوان از كتاب مثنوي و ديوان شمس و درسهايي كه گفته و فرزندش در كتابي به نام «فيهمافيه» جمعآوري نموده و همچنين در مجالس سبعه، شناخت اشراقي را گوشزد كرده است. بلكه در موارد زيادي تصريح كرده است كه اگر علوم حاصله از حواس و عقل نظري و منطق رسمي خالي از شناختهاي اشراقي باشد، بيمغز و فقط براي سودجوئي در روبناي زندگي معمولي و شناختهاي سطحي دربارة انسان و جهان به درد ميخورد.
به هرحال براي توضيح اين نوع شناخت، نخست بايد تا حدودي با هويت آن آشنائي پيدا كنيم و ببينيم آنان كه شناختهاي اشراقي را اثبات ميكنند چه ميگويند و آنان كه منكر هستند منظورشان چيست. از مجموع ملاحظاتي كه دربارة پديدة اشراق گفته شده است، ميتوان يك مفهوم كلي را به عنوان شناخت اشراقي براي بررسي مطرح نمود. اين مفهوم كلي عبارتست از تابش واقعيت بر ذهن آدمي بدون احتياج به مقدمات حسي و انديشههاي رسمي. اين مفهوم عاليتر از حدس و استشمام است. و ميتوان گفت: اشراق عبارتست از نوعي روشنائي ذهن مانند روشنائي فيزيكي كه به اجسام ميتابد و آنها را روشن مينمايد. بلكه آن روشنائي كه خود موضوع دريافت شده به وسيلة اشراق مانند كانون نور، به پيرامون خود روشنائي پخش مينمايد. به عنوان مثال: شناخت اين واقعيت كه عالم هستي معناي بزرگي را در بردارد، نوعي اشراق است كه مافوق حس و انديشة رسمي است، اگرچه حس و انديشه دربارة عالم هستي، از عوامل آمادگي ذهن براي پذيرش اشراق مزبور ميباشد. همچنين احساس اينكه هر جزئي از عالم هستي در به وجود آوردن آهنگ كلي هستي دخالت ميورزد، يك احساس اشراقي است. دريافت جمال و جلال در جهان هستي كه درك ضرورت گرايش به آن دو را نيز در بردارد، يك دريافت اشراقي است. درك اينكه جهان هستي با آدمي سر و كاري دارد و هم لحظات زندگي او در يك محاسبة محض عدالت ميگذرد، يك درك اشراقي است. به طوركلي احساس آن ابعاد والاي جهان و اجزاي آن كه به طور مستقيم از راه حس و انديشه امكانناپذير است احساسي است اشراقي.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 7
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.